Thursday, October 24, 2013

نوشیدن آبرومندانة جام زهر


این روزها مقامات جمهوری اسلامی همة امکانات خود را صرف این می کنند تا آبرو مندانه جام زهر را بنوشند.  یکی از شیوه های آبرومندانة  قبول شکست کردن ، محرمانه نگه داشتن جزئیات پیشنهادات تازه ای است که اینان به 1+5 داده اند.  یکی از نشانه های این کوشش آن است که جزو شروط این مذاکره، محرمانه باقی ماندن مفاد مسائل اساسی است که در این مذاکرات مطرح شده است. اما پرسش اساسی اینجاست،آیا می شود برای همیشه مفاد سر فصل های این مذاکرات را از چشم وگوش مردم ایران پنهان نگاه داشت؟ این پنهان کاری برای چه؟ چرا رژیم جمهوری اسلامی راست و پوست کنده نمی گوید به غربی ها چه پیشنهادی داده است که تا اینجا به گفتة پاره ای از منابع غربی لبخند رضایت بر لبان طرف مذاکره کننده نشانده است .مطمئناً کار  بدین منوال آغاز شده است که محمد جواد ظریف و دار و دستة مذاکره کننده به خانم  کارین اشتون و هیئت مذاکره کنندة دشمن گفته اند ما اصرار داریم که پیشنهادات ما در این مقطع رسانه ای و علنی نشود.البته برای غربی ها اهمیتی ندارد که جزئیات پیشنهادات جمهوری اسلامی فاش شود. چون غربی ها واقع بینانه ، می دانند در دنیای امروز نمی شود مذاکراتی تا این حد با اهمیت را از دسترس خبرنگاران و گزارشگران رسانه های غرب پنهان نگاه داشت . اما گفته اند اگر این مشکل شما را حل می کند ما داوطلب افشای جزئیات پیشنهادات شما نیستیم . این همه نگرانی جمهوری اسلامی برای چیست ؟ جمهوری اسلامی چرا می خواهد جزئیات پیشنهاداتش محرمانه باقی بماند ؟ آمریکا که میداند ، خانم اشتون که میداند، فرانسه و آلمان و روسیه هم میدانند،  نا محرم کیست ؟ واضح است نا محرم ملت ایران است . از میان این نا محرمان نامحرم تر باورمندان این نظام هستند. سر فصل دعوای رفسنجانی و دار و دستة رقیب مسئلة باز نوشتن یادداشت های رفسنجانی در مورد تمایل امام راحل در حذف شعار مرگ بر آمریکا در مراسم دولتی است . در حقیقت گروهی به سرکردگی رفسنجانی می خواهند بگویند اگر امام راحل هم بود دستور می داد شعار مرگ بر آمریکا حذف شود وجمهوری اسلامی تمکین کند و خواستار مراودات عادی با غرب وانگلیس وشیطان بزرگ شود . اما آیا این حرف به گوش طرفداران واقعی جمهوری اسلامی خواهد رفت ؟  آیا بسیجیان دست از کنجکاوی بر خواهند داشت ؟  آیا قبول شکست جمهوری اسلامی مورد تأیید باورمندان نظام قرار میگیرد ؟  مردم عادی ایران خواستار سرکشیدن جام زهر از طرف  جمهوری اسلامی هستند . ملت ایران در یافته است نوشیدن این جام زهرفقط و فقط یک شکست اعتباری برای جمهوری اسلامی نیست ، سر کشیدن این جام تبعات زیادی دارد ، سر کشیدن این جام قبول این واقعیت است که تقاضاهای غرب از جمهوری اسلامی تنها منحصر به کوتاه آمدن از جاه طلبی های اتمی نیست .  یک تقاضا ، تقاضای دیگری را در پی خواهد داشت و یک تمکین ، تمکین دیگری . این مسئله بارها به وسیلة سرکردگان نظام منجمله خود خامنه ای یاد آوری شده است ، به طور قطع ویقین همة ایرانی ها از دهان خامنه ای شنیده اند که « غربی ها به آشتی و مصالحه تنها در زمینة کوشش های اتمی ما بسنده نخواهند کرد آنها تقاضا های دیگری دارند » صد البته ما فراموش نمی کنیم و می دانیم که غربی ها برای ما دایه های دلسوزی نیستند ، تقاضاهای آنان منجمله رعایت حقوق بشر، به خاطر حفظ مصالح ملت ما نیست . برای غربی ها مهم نیست که در ایران روزانه چند نفر اعدام می شوند . رژیم ایران چه تعداد زندانی سیاسی دارد جامعة ایران از چه ناهنجاری هایی رنج می برد  . برای غربی ها مهم نیست چه کسی رأی می دهد  ، چه کسی انتخاب می شود  ، برای غربی ها مهم نیست که انتخابات درست ویا غلط انجام می شود . درنهایت مصالح ملی ما کمترین جایی نزد غربی ها ندارد  برای اینکه به دفعات در گذشته ها ، درگذشته های دورتر ، درهمین چند دهة گذشته ما دیده ایم غربی ها چگونه وقتی مصالحشان ایجاب کرده است چشم برروی فجایع ایران بسته اند ، چشم برروی جنایت های آشکار حکومت بسته اند . اما چرادامنة توقعات آنها به جاهای باریکتری می کشد ؟ چرا مسئلة حقوق بشر وانتخابات آزاد وآزادی زندانیان سیاسی ، به دنبال هرگونه سازشی در مسئلة اتمی به میان خواهد  آمد ؟ به این دلیل است که امروز اینها از شروط اساسی مناسبات  بین المللی قرار گرفته است . غربی ها ناگزیر هستند که در این زمینه ها مداخله کنند و جمهوری اسلامی ناگزیر خواهد شد که این قواعد را ببیند و از در اطاعت و سازش در آید و همین جاست که فرصت گسترده تر شدن فعالیت های مبارزین و مخالفین حکومت جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور بیشتر فراهم می شود .شخصیت های موثر حکومت جمهوری اسلامی نه اینکه در ذات و نهادشان باوری به عمل کردن اصول اصلاح طلبی داشته باشند ، نا گزیر میشوند که این مسائل را در نظر بگیرند .جمهوری اسلامی مایل به برگزاری انتخابات آزاد نیست ، جمهوری اسلامی در تضاد با آزادی مطبوعات است . در جمهوری مذهبی حزب معنا ندارد ، انتخابات معنا ندارد ، آزادی در عرصة هنر معنا ندارد ، آزادی زندانیان سیاسی جایی ندارد .  آن کس که در زندان جمهوری اسلامی است می توانست همان روز اول اعدام شود ، اگر اعدام نشده  به خاطر این بوده که حتی در آن زمان دست و بال رژیم بسته بوده است . و اگر امروز آزاد می شود با اکراه آزاد شده است .آزاد می شود تا سر و صدا ها بخوابد . اگر اجازة نشر چند نشریه داده می شود ، اگر روزنامه نگارانی به سر کار بر می گردند ،اگر فعالیت وبلاگ نویسی راحت تر میشود ، اگر از فضای سانسور کاسته میشود و اگر از فیس بوک رفع فیلتر و سانسور میشود مسلماً اینها با میل و رغبت انجام نمی شود ، دست اندرکاران با باور واعتقاد تن به این تغییرات نمی دهند . اینها در یافته اند که با وضعیت کنونی در خطرند و برای رفع خطر از خودشان انعطاف نشان می دهند و قرار است انعطاف بیشتری نشان دهند اما باید دانست این مسئله ای است که خود دست اندرکاران نظام پیش از این در باره آن هشدار داده بودند و گفته بودند اگر یک گام در جهت هر گونه اصلاحی بر داریم گام های بعدی اجتناب نا پذیر می شود .گفته اند اگر جمهوری اسلامی با غربی ها سازش کند و این نقطه نظرها را رعایت کند دیگر جمهوری اسلامی نخواهد بود .و این حرف درستی است .چرا هاشمی رفسنجانی این روزها یکه تاز عرصة سیاسی حکومت اسلامی شده است ؟ چرا هر روز عکس هاشمی رفسنجانی در سایت های خبری فارسی زبان بین المللی منتشر میشود و از او نقل قول میشود ؟ ساده لوحانه است اگر فکر کنیم کوشش های هاشمی رفسنجانی با موافقت خامنه ای و با رضایت او همراه است . یقیناً خامنه ای دل خونینی از هاشمی رفسنجانی دارد ، صدای فریاد اعتراض خامنه ای را نه از دهان خود او ، بلکه از زبان یارانش جنتی و احمد خاتمی باید شنید . چرا هاشمی رفسنجانی این چنین آشکار صدا و تصویر جمهوری اسلامی را قوطی سانسور می خواند ؟ چرا هاشمی رفسنجانی هر روز در زمینة رفع محدودیت ها سخن می گوید ؟ چون خامنه ای نمیتواند جلوی دهان او را بگیرد . هاشمی رفسنجانی ، هاشمی رفسنجانی است ،کوچکترین تغییری در ذات و شخصیت و باورهای او حاصل نشده است . اما هاشمی رفسنجانی دو ریالی اش زودتر از رهبر افتاده است و در یافته است که باید زبان و گفتار دیگری به کار گرفت ، باید حرف مردم را زد چون کار به آنجایی کشیده است که اگر خودشان نگویند مردم بار دیگر خواهند گفت ، با فریاد خواهند گفت ، با خشم خواهند گفت ، با انقلاب دیگری خواهند گفت و هاشمی رفسنجانی بر این باور است که پادزهر این میل مفرط مردم ایران به دگرگونی اوضاع ، همصدا شدن با آنهاست ، انتقاد از خود است ، پذیرفتن عیب و ایراد های خود است . اما این همصدایی با مردم نقطه پایانی ندارد ، این همصدایی با مردم در عمل ، جمهوری اسلامی را دچار تغییرات بنیادین خواهد کرد . مردم ایران به ویژه ظرف چهار ، پنج سال گذشته با صبر و متانت منتظر همین تحولات بودند ، منتظر فرا رسیدن همین شرایط بودند . تحولات و شرایطی که هر روز جمهوری اسلامی را به مرگ ومردم را به آزادی نزدیکتر میکند

No comments:

Post a Comment